پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳) انتشار پادکست «صدا‌های ابریشمی» درباره زنده‌یاد اصغر افضلی ماجرای شایعه همکاری سعید روستایی با سازمان «اوج» و تکذیب قاطعانه این کارگردان سریال پلیسی جنایی «شب‌شکن» روی آنتن شبکه تماشا
سرخط خبرها

خاطرات خوش آقای مجری | مروری بر کارنامه هنری ایرج طهماسب به بهانه ۳ دهه برنامه‌سازی او برای کودکان

  • کد خبر: ۳۰۱۲۴۹
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۵
خاطرات خوش آقای مجری | مروری بر کارنامه هنری ایرج طهماسب به بهانه ۳ دهه برنامه‌سازی او برای کودکان
ایرج طهماسب شاید قرار بود یک بازیگر جدی یا نویسنده موفق باشد. اما سال‌ها حضور در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، او را در مسیر برنامه‌سازی کودکان هل داد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ آقای مجری موظف بود توی هر قسمت بنشیند کنار یکی دوتا عروسک ثابت و انبوهی از نامه‌های رسیده و هربار به بهانه خواندن نامه‌ای تازه، بچه‌ها را سرگرم کند. مجری مردی که برخلاف معیار‌های امروز، با سبیل‌های کلفت و سر نیمه طاس، هیچ شباهتی به عمو‌های پر شر و شور این زمانه نداشت، اما با یک ریتم آرام و بی‌هیاهو، نبض بچه‌های دهه ۶۰ را به دست گرفته بود. 

او مثل خیلی برنامه‌ساز‌های دیگر در آن ایام، از دل محدودیت‌ها بود که فرصت‌سازی کرد. می‌رفت می‌گشت با حمید جبلی و مرضیه محبوب، توی آرشیو عروسک‌های سازمان صدا‌وسیما و هربار با تغییرات جزئی در ظاهرِ عروسک‌های مستعمل، شخصیت‌های تازه‌ای خلق می‌کرد. عروسک‌هایی در آستانه زوال که گاهی با یکی دو کوک جادویی و یک مشت موی تازه و لباس‌های جدید، جان دوباره‌ای می‌گرفتند. 

آن روز که سه تایی داشتند انبار رازآلود عروسک‌ها را زیر‌و رو می‌کردند، یک مورچه کوچک با چشم‌های درشت و دهان نیمه باز لابه‌لای باقی عروسک‌ها افتاده بود گوشه‌ای. یک مورچه که قبلا توی برنامه‌ای دیگر، جان داشته. مرضیه محبوب، شاخک‌هایش را جدا کرد، یک کلاه قرمز گذاشت روی سرش، لباس‌هایش را سروسامان داد و قرار شد برود جلو دوربین. قبل از تصویربرداری، حمید جبلی بعد از چندین اتود، رسید به لحن درهم و برهم شخصیت کودکی که بلد نبود درست حرف بزند. کلمات را پس و پیش می‌گفت. اشتباه تلفظ می‌کرد. خرابکار بود، اما قلبی مهربان داشت. 

همان بچه دوست‌نداشتنی توی تمام خانه‌ها که لازم بود کسی دستی به سرش بکشد و آرام آرام بیاموزد چطور باید حرف زد، نشست، برخاست و رفتار کرد. ایرج طهماسب در آن سال‌ها که تیپیکال شخصیت‌های کودک در صداوسیما، همگی مؤدب و اتوکشیده و همه چیز تمام بودند، با شخصیتی آمده بود که قرار بود بچه‌ها شبیه او نباشند. بعد از ضبط همان یک قسمتی که کلاه قرمزی میهمان صندوق پست شد، سرنوشت هنری ایرج طهماسب و تیم همراهش در مسیر برنامه‌سازی برای کودک به کل عوض شد. آنها بی‌آنکه بدانند، در حال خلق یک نوستالژی پررنگ در حافظه ایرانیان دهه ۶۰ و دهه‌های پس از آن بودند.

فرمول ساده سرگرمی

ایرج طهماسب دانش‌آموخته تئاتر در دانشگاه تهران است. صداپیشگی را با مدرسه موش‌ها آغاز کرده بود. اصلا شاید قرار بود یک بازیگر جدی یا نویسنده موفق باشد. اما سال‌ها حضور در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، او را در مسیر برنامه‌سازی کودکان هل داد. آن سال‌ها، هر هنرمندی زیر بار ژانر کودک نمی‌رفت. از توان و حوصله خیلی برنامه‌ساز‌ها خارج بود. 

طهماسب، اما خاک‌خورده کانون بود. جنس نگاه کودک را می‌شناخت. با دنیای ذهنی بچه‌ها بیگانه نبود. آن سال‌ها رسم بر این بود که مدیران شبکه، سفارش تولید می‌دادند و هنرمندان اغلب موظف به تولید بودند. طهماسب هم کم کم به خودش آمد دید دارد یک‌تنه جور برنامه‌های کودک دهه ۶۰ را به دوش می‌کشد. او در «النگ و دولنگ» همان‌قدر موفق بود که در بال و پر دادن به کلاه قرمزی. 

طهماسب می‌دانست می‌شود دوتا آدم بزرگ را با لباس‌های بچگانه در یک فضای سیاه و ساده برابر دوربین قرار داد و از دل روایت‌هایی عاری از هرگونه پیچیدگی، نه‌تن‌ها کودک که تمام اعضای خانواده را با خود همراه کرد. فرمول برنامه‌سازی طهماسب نه بر مبنای برنامه‌سازی برای کودکان، که براساس سلیقه خانواده بود. او اصرار داشت چیز‌هایی بسازد که تمام اعضای یک خانواده را تا ثانیه آخر کار، با خود همراه کند. 

سینمای مهربان آقای طهماسب

ایرج طهماسب همان کسی بود که بیش از هرکسی برای ما بچه‌ها وقت داشت. مهربان بود و حرف ما را خوب می‌فهمید. هربار که کار تازه‌ای می‌ساخت، می‌دانستیم قرار نیست کسی نصیحتمان کند. یا در روزگاری که آثاری مثل «دزد عروسک‌ها» ما را در تاریکی سالن سینما گاه به وحشت می‌انداخت، می‌توانستیم دقایقی با کلاه قرمزی سوار مینی‌بوس شویم و هم‌زمان با او بزنیم زیر آواز: «آقای راننده، یالا بزن تو دنده، برو به سمت تهرون، می‌خوام برم تلویزیون...»؛ و می‌رفتیم تلویزیون. 

می‌رفتیم پیش آقای مجری. ما هم می‌خواستیم آقای مجری به زنی که دوستش دارد برسد. همان‌طور که پدر و مادرهایمان توی سینما تا دقیقه آخر را با اشتیاق دنبال می‌کردند. هر فصل سینمایی تازه‌ای که از کلاه قرمزی می‌آمد، سالن‌ها از مخاطبان کوچک و بزرگی پر می‌شد که عاشق کلاه قرمزی بودند. شخصیتی که داشت روی شانه‌های آقای مجری بزرگ می‌شد بی‌آنکه قد بکشد.

کلاه قرمزی در قاب تلویزیون 

تـیـم مـنـسـجـم ایـرج طـهـمـاسـب بـا فـرمـانـدهـی هوشمندانه او، نوروز‌۱۳۸۸ با قدرتی دوباره به تلویزیون برگشت. طهماسب که تا پیش از آن، خاطره‌سازی برای نسل دهه ۶۰ و ۷۰ را با گونه‌های تلویزیونی و سینمایی کلاه قرمزی دنبال کرده بود، حالا با نیم‌نگاهی به متولدین دهه ۸۰ دست پر برگشته بود شبکه دوم سیما. کلاه قرمزی و پسرخاله حالا در کنار چند شخصیت ناآشنا در قاب تلویزیون ظاهر شده بودند. پسرعمه‌زا از روستا آمده بود. گیگیلی خسته و بی‌حوصله بود و آقای مجری هنوز همان اندازه صبور و دوست‌داشتنی. ایرج طهماسب دیگر دست از بازی برای ژانر بزرگ‌سال کشیده بود و آخرین باری که برابر دوربین سینما قرار گرفت، برای بازی در «رفیق بد» (۱۳۸۶) بود. 

حالا تمام تمرکزش را گذاشته بود روی نسل جدید. نسلی که آرام آرام در رویارویی با هجمه رسانه‌های متنوع، سرعت بالای فناوری، دسترسی به سرگرمی‌های متعدد و ...، کار را برای تمام برنامه‌ساز‌ها سخت کرده بود، اما فرمول طهماسب برای برنامه‌سازی، همان همیشگی بود: روایت ساده و عاری از پیچیدگی برای تمام اعضای خانواده. کم‌کم در سال‌های بعد با خلق شخصیت‌های تازه و میهمان‌های سرشناس راه خود را به‌درستی دنبال کرد و حالا یکی از جریان‌سازترین برنامه‌ساز‌ها در حوزه کار کودک به شمار می‌آید. مردی با ایده‌های تمام نشدنی و لبخندی همیشگی که دنیای بچه‌ها را خوب می‌شناسد.

نیم نگاهی به ۳ شخصیت ماندگار که حاصل ایده ایرج طهماسب بود

پسرخاله ​

یار همیشگی کلاه قرمزی که در ابتدا یک عروسک لاک‌پشت توی آرشیو عروسک‌های صداوسیما بود و با اندک تغییراتی به یک شخصیت تازه تبدیل شد. منزوی و کم‌حرف و گوشه‌گیر، اما رئوف و دوست‌داشتنی. پسرخاله اولین بار در سال‌۱۳۷۲ با برنامه «صندوق پست» معرفی شد و بعدتر در باقی آثار پا‌به‌پای کلاه قرمزی حضور داشت.
حمید جبلی صداپیشگی او و کلاه قرمزی را برعهده داشت.

فامیل دور

عروسکی پرانرژی با ظاهری متفاوت در قالب شخصیتی دربان و مستخدم که نخستین بار سال‌۱۳۹۰ با صداپیشگی بهادر مالکی به ویژه برنامه نوروزی کلاه قرمزی در نوروز‌۱۳۹۰ اضافه شد. لحن گویش فامیل دور، در شرایطی که سن‌و‌سالی بیشتر از باقی نقش‌ها داشت، علاوه بر کودکان، بزرگ‌سالان را نیز با خود همراه کرد و تکیه‌کلام‌های او تا مدت‌ها بر سر زبان‌ها بود.

بچه

ایرج طهماسب که در نوروز‌۱۴۰۱ شبکه نمایش خانگی را برای ارائه اثر تازه‌ای انتخاب کرده بود، این بار با محوریت شخصیتی به نام بچه، کلاه قرمزی را به آرشیو خاطرات سپرد و دست به ابتکار تازه‌ای زد. شخصیتی برگرفته از کودکان کار با ظاهری معصوم و روحیاتی نامتعارف که با صدای هوتن شکیبا با اقبال گسترده مخاطبان روبه‌رو شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->